بهروز احمدزاده بیانی؛ فاضل اسدی امجد؛ بهنوش اخوان
چکیده
طعم گیلاس نوشتة عباس کیارستمی و هملت ماشین اثر هاینر مولر را میتوان در انتقاد از اسارت ذهن و انزوای هنرمند در دنیای ماشینی در سایة نظریة انسانشناسیادبی پیر بوردیو بررسی و تبیین کرد. رویکرد مشترک این آثار در برابر میدان قدرت، مبتنی بر دیالکتیک سرمایة فرهنگی با سرمایة اجتماعی، دیالکتیک خیال با واقعیت و دیالکتیک متن با فرامتن است ...
بیشتر
طعم گیلاس نوشتة عباس کیارستمی و هملت ماشین اثر هاینر مولر را میتوان در انتقاد از اسارت ذهن و انزوای هنرمند در دنیای ماشینی در سایة نظریة انسانشناسیادبی پیر بوردیو بررسی و تبیین کرد. رویکرد مشترک این آثار در برابر میدان قدرت، مبتنی بر دیالکتیک سرمایة فرهنگی با سرمایة اجتماعی، دیالکتیک خیال با واقعیت و دیالکتیک متن با فرامتن است که در سه محور کنشِ اجتماعی، کنش زیباییشناختی و کنش فرامتنی قابل تحلیل است. با توجه به جایگاه شاخص این آثار در سطح جهانی و در هنر مستقل، از مکتب تطبیقی آمریکا برای بررسی مضامین، گرایشها، تخیلات و تکنیکهای اجرایی مشترک در این دو اثر استفاده میشود. همچنین روش تحقیق توصیفی برای تحلیل محتوای مفهوم قدرت و بررسی همکنشی نشانههای متنی در این پژوهش تطبیقی بهکار میرود. یافتههای پژوهش حاکی از اشتراک این آثار در فعال ساختن ذهن مخاطب یا تبدیل مخاطب به سوژة کُنشمند است چنانکه این آثار در برابر هنر هالیوودی یا عامهپسند بهجای تقلید از واقعیات رسانهای بهدنبال کشف واقعیت از طریق مخاطب و ایجاد گفتمان میانفرهنگیاند. نشانهشناسی این آثار از یک سو بیانگر قدرت هنر در واژگونسازی زبان رسانه و ساختارشکنی واقعیات کلیشهای و از سوی دیگر نشانگر تأثیر دیالکتیک مَنش بر ساختارهای اقتصادیاجتماعی برای تعدیل میدان قدرت از طریق توسعه ارزشهای هنر معناگراست. در نتیجه هر دو اثر بهعنوان آثار پستمدرن با استفاده از سرمایههای فرهنگی و تکنیکهای پسادراماتیک، تقابل عینیت با ذهنیت در خشونت نمادین را مورد پرسش قرار میدهند و اثر را به متنی باز و سلطهناپذیر تبدیل میکنند.